اجتماع ما فراتر از امکانات آن زندگی میکند. ما در مکان و زمان محدود زندگی خود از طریق الگوهای نادرست رفتاری، شهر را از سرمایههای طبیعی و باهویت آن محروم میکنیم. این الگوها، در طول سالهای عمر یک شهر، محیط طبیعی و زیستی را ویران میکند. کوتاهی دورههای مدیریتی شهرها، فرصت شناخت عمیق ظرفیتهای شهر را از بین میبرد و تصمیمهای مقطعی و شتابزده، کار را برای برنامهریزیهای منطقی و اصولی سخت مینماید. کافی است در یک دوره مدیریتی بر شناخت حقیقت شهر تمرکز کرده تا با برنامهریزی بر پایه مطالعات جامع و هدفمند، وابستگی عینی- ذهنی نسلهای آتی به شهر و فضاهای آن را حفظ نماییم. این نگاه به طور حتم متضمن پایداری شهر در حوزة منظر طبیعی، همبستگیهای جمعی و صرفة اقتصادی خواهد شد.
مناسبات پیچیدة شهرهای امروز، ضرورت وجود فضاهایی که گذران اوقات فراغت شهروندان را پاسخگو باشد، دوچندان نموده است. فضاهایی جهت انجام فعالیتهای کاملاً دلخواه و اختیاری، فعالیتها و سرگرمیهای متنوعی که عملکرد فرد در بیشتر جوانب آن آزاد است و زمان شروع و به پایان رساندن آن کاملاً اختیاری و شخصی است. در این میان سهم رود- کنارهای شهری در شهرهایی که این پتانسیل طبیعی را در درون خود دارند، به عنوان فضایی که ضمن طراوتبخشی به محیط شهری، اصلیترین موضع مشترک برای ثبت خاطرات جمعی به حساب میآید، حداکثری است. لبههای آب در میان بافتهای متراکم شهری و یا در کنار آنها به عنوان فضای تنفس شهر عمل کرده و هوای مطلوب را به درون بافت تزریق میکنند. از این رو شناخت ارزش این فضاها از حیث زیبایی، خوانایی و هویت اکولوژیک و مکانی و نیز توجه به ارزشهای پایدار طبیعتپردازی ایرانی، شرط لازم در برنامهریزی و طراحی آنهاست که در نتیجه آن از تولید یکشکل و بیهویت گونههای آبی فضاهای شهری جلوگیری میشود.