گرچه امروز مقوله منظر شهری جایگاه تعریفشده و روشنی در سطوح جهانی چه آکادمیک و چه حرفهای دارد، ولی همچنان به عنوان یک مسئله بومی، محل مناقشه است. سؤال از منظر شهری، ذهن را به سمت مؤلفههای تأثیرگذار و شاخههای علمی مرتبط با آن سوق میدهد. میتوان بحث منظر را در دو حوزه معماری منظر (LANDSCAPE ARCHITECTURE) و منظر شهری (URBAN LANDSCAPE) بررسی کرد. حوزه اول به تعریف رابطه میان معماری و معماری منظر میپردازد و مقوله دوم در مقیاس کلان شهری مطرح است. در اینجا است که بین رشته معماری منظر و شهرسازی یک میان رشته به وجود میآید. حال اینکه این تعریف از کدام رشته برمیخیزد یا وظیفه کدامیک است، به این شکل قابل تبیین است که واژه «شهری» به عنوان زمینهای است که مفاهیم منظر را در خود وارد کرده است و واژه منظر بر فضاهای باز و رابطه آن با فضاهای بسته تمرکز میکند که در نهایت بافتی را متأثر از این رابطه شکل میدهد. در واقع محور تمرکز آن فضای باز شهری است. در دهه های1340 تا 1365، قبل از موضوع فضای باز شهری و منظر شهری، موضوع جدارهها و پوستههای شهری رایج بود. جایی که پوستة بین بافتها و رابطه بافت با شهر مطرح است، حیطه معمار منظر نیست؛ ولی در جایی که فضای باز شهری و سیمای بیرونی آن مطرح است، بحث منظر شهری پیش میآید. تا زمانی که طرحهای کالبدی شهری مثل طرح جامع و تفصیلی مطرح بود، منظر شهری جایگاه تأثیرگذاری بر کالبد و فضای شهری نداشت، در حالی که دیدگاههای 1990 اروپا تاکنون این رویکرد منظرین به شهر را مورد تأیید و تأکید قرار داده و جایگاه خاصی را برای منظر شهری گشوده است. در این رویکرد رابطة میان محیط ساخته شده و قلمروهای باز ادراکی فضا، لازم و ملزوم هم تلقی میشود. در دوران گذشته، ارتباط معماری فضای بسته با فضای بیرونی به طور سنتی و پیوسته و تعریفشده بود، در حالی که در دنیای امروز این ارتباط گسسته است.