اگر قائل به ارتباط بین این دو هستید، این صفحه را دنبال کنید تا مصادیقی از این ارتباط را در آن بیابید و اگر ارتباطی بین این دو نمیبینید این صفحه را دنبال کنید تا ببینید!
ادبیات فارسی، راز سر به مهر تمدن ایران است؛ گنجینهای سرشار، محصول فهم پیشینیان از تاریخ، طبیعت و انسان؛ منبع ناشناخته اسرار فرهنگ و هنر ایرانیان،که اگر گشوده شود، به کار همة صنوف امروزی خواهد آمد. هنرمندان، معماران و حرفهمندان شهر در صف اول کامجویان گوهر ادبیات ایران خواهند بود.
چه شد که شهرها و معماری ما اینگونه پدید آمد؟ پاسخ آن را باید در هزارتوی ادبیات فارسی جست. در عصر حاضر، علیرغم تخصصی شدن حرفهها، متخصصان فضا، منظر و مکان از درک چیستی شهر و معماری در جهان قدیم عاجز ماندهاند.
اصطرلاب اسرار ادبیات فارسی در دست ادیبانی است که باید به طور هدفمند و برنامهریزی شده آسمان بلند آن را رصد کنند تا دستاوردهایی برای خیل نیازهای زندگی امروز و صنوف مختلف آن بیابند. انجام این مهم به گروهی از جوانان رشته ادبیات فارسی متشکل از : آرش پوراکبر، الهه موسویان، رضا سلیمانیان، محدثه خسروی، مریم مقدس برهان، سپرده شده تا در هر شماره، روایتی از گنجینه ادب فارسی در حوزههای مکان و فضا، شهر و معماری و محیط و منظر را تقدیم دنیای پرهیاهو و پرشتاب مدرن کنند؛ شاید تأملی را برانگیزاند.
در نخستین گام، سفرنامة ناصرخسرو، که منبع ارزشمند ادبی ایران است و حاوی روایتهایی از فضاهای گذشته و آدمهایی که آنها را ساخته بود، موردتوجه قرار گرفت. دو روایت از شهر بصره، از زبان امروزیها، که ذهنشان دیگرگون است، بازخوانی روایت ناصر خسرو است از آن شهر.
اگر بدانیم که شهر، کالبد نیست، این روایتها و نسبت آنها با آن چه ناصرخسرو دیده و تعریف کرده مفهوم شهر را بهتر روشن میسازد.