آنچه در حوزه نوسازی بافتهای فرسوده بهعنوان واقعیتی انکارناپذیر هنوز خودنمایی میکند، ابهام در مبانی نظری راهبردی نوسازی و فقدان مدل اجرایی و عملی مشارکت مردمی است. این امر سبب شده تا موضوع نوسازی بافتهای فرسوده همچنان در محاق بلاتکلیفی و سردرگمی باقی بماند. از دیگر سو نیز حاکمیت روحیه عملگرایی افراطی و گریز از یافتن پاسخ برای موضوعات چالشی و بنیادین نظری در نوسازی تهران، سبب شده تا قطار نوسازی قبل از شناسایی مسیر و ریلگذاری مناسب به سوی مقصدی نامعلوم به راه افتد. اقدامات ناهمسو و متعارض نظیر فروش متری مسکن در بافتهای فرسوده، فروش اوراق مشارکت، شناسایی و خرید اراضی ذخیره در محدوده شهر تهران، بیانگر تعلق خاطر متولیان اجرایی نوسازی به اقدامات سهل و آسانی است که حتی در صورت موفقیت نیز منجر به نوسازی نخواهد شد. اما این اقدامات متأسفانه تاکنون بیش از هر چیز دیگری، نشانه نگاه اقتصادی و نه اجتماعی متولیان اجرایی شهر به این موضوع چند بعدی است. اگرچه مجموعه مدیریت شهری، بارها بر نفی نگاه اقتصادی تأکید داشته است. در این مقاله تلاش شده تا با بررسی موانع کلان اجرا و پیادهسازی طرحهای نوسازی، مدلهای مشارکتی بخش خصوصی نیز مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گیرد.