%0 Journal Article %T بندر، منظر میراثی سرزمین %J منظر %I پژوهشکدۀ هنر، معماری و شهرسازی نظر %Z 2008-7446 %A منصوری, سید امیر %D 2022 %\ 12/22/2022 %V 14 %N 61 %P 3-3 %! بندر، منظر میراثی سرزمین %K بندر %K دریا %K منظر %K تمدن دریایی %R 10.22034/manzar.2022.163287 %X ساحل شهر، بندر نامیده می‌شود. در زبان فارسی دو روایت برای این نامگذاری گفته شده : بُندَر که بار و بنه در آن می‌نهند (دهخدا)، و ترکیبی از بند (محصور) و در (درب) به معنای بند حوضچه‌مانند که دروازه داشته است. واژۀ بندر در زبان عربی وارد شده و جمع آن بنادر است. در زبان هندی و اندونزیایی به‌صورت بندرگاه وجود دارد. بنادر مختلفی در سراسر جهان است که نام آنها مرکب از واژۀ بندر است.  زندگی‌ ساحلی به اتکای دریا برپاست. برای ساحل‌نشینان، دریا منشاء حیات و خزانۀ معناست. منظر دریا برای آنها که در کنار دریا خانه می‌کنند، فلسفۀ وجود شهر و بقای آن است. ربط زندگی با دریا، رمز این منظر است. نقطۀ تبلور ارتباط این دو، مرز همسایگی شهر با دریاست؛ دامنۀ رابطه‌شان اما، همۀ شئون زندگی آنهاست: فرهنگ، معماری، غذا، شغل، آئین، اقتصاد و جامعه. آنجا که معیشت وابسته به دریا شود، دور نیست که دریا منبع الهامات دیگر زندگی هم باشد. نمادها و نمودهای تعامل انسان با دریا در لبۀ تماس آن دو، که بندر است، ظاهر می‌شود. منظر بندر راوی این ارتباط است. شهرها و روستاهای بندری در دوران شکل‌گیری خود مظاهری از ارتباط‌های پیچیده و چندجانبه را در لبۀ تماس خود با دریا ایجاد کردند که عوام، همان‌ها را بندر می‌خوانند. در مقابل با توسعۀ شهرنشینی و گسترش تجارت وابسته به دریا و خدمات پشتیبان آن، یک بخش از کلیت بندر، که تأسیسات انبار و انتقال کالا بود، معادل تمامیت بندر و مالک این مفهوم تاریخی و فرهنگی تمدن انسانی شد. رشد بوروکراسی و قدرت‌گرفتن حکومت مرکزی به تشکیل سازمان بنادر و کشتیرانی انجامید که بی‌اعتنا به حقوق عامه و میراث تمدنی شهربندرها، با اتکا به منافع سازمانی و بهره‌گیری از قدرت، لبۀ تماس شهر با دریا را در تصرف خود درآورد و شهروندان را از منبع الهام و فلسفۀ وجودی شهر خود محروم کرد. در حالی که بندر، مظهر تعامل‌های قدیمی و آینده با دریاست و نمی‌تواند فقط به یکی از نقش‌های خود بپردازد، سازمان بنادر ایران با وضع قوانینی که جامع مصلحت و منفعت عامه نبود و بر اساس منافع بخشی نگاشته شده بود، حصاری ستبر دور خود کشید تا الزام قانون را برآورده کند؛ در حالی که این حصار سطح تماس شهر و دریا را نابود می‌کرد. مردم برای لمس دریا باید از شهر خارج شوند. دامنۀ دست‌اندازی به مرز دریا و ساحل تدریجاً فراتر رفت. حریم دریا هم در امان نماند. دریاخواری تحت عنوان تولید زمین و خشک‌کردن دریا به‌عنوان یک شیوۀ خلاق رایج گردید. مدیران تلاش کردند با جذب بودجۀ بیشتر هجوم بزرگتری به دریا کرده و با خشک‌کردن آن عرصه‌های جدیدی برای فعالیت به‌دست آورند. این رویه را شهرداری شهرهای بندری نیز با ساحل‌خواری تقلید می‌کنند. در منتهی‌الیه ساحل دیوار مرتفعی احداث می‌کنند و با پرکردن پشت آن سکویی مشرف به دریا می‌سازند و آن را زمینِ افزوده به شهر تلقی می‌کنند. با این کار مردم را از حس دریا درحالی‌که روی ماسه‌های ساحل قدم می‌زنند و موج آب پاهایشان را نوازش می‌کند، محروم می‌کنند. مردم را «از» دریا به «بَر» دریا می‌کشانند. گویی از خسارتی که به منظر سرزمین و منبع الهام شهروندان وارد می‌کنند بی‌خبرند. حفاظت از تمدن دریایی وابسته به تعامل دیرپای انسان و دریاست. نمی‌توان نادانسته و با روش‌های مهندسی تصرف‌های گسترده در محیط داشت. در تصویر جلد که بندر چابهار را نشان می‌دهد، اصالت فعالیتی بندر و خیابان دسترسی آن در لبۀ ساحلی و سطوح وسیعی که به بارانداز بندر اختصاص یافته آشکار است. همۀ اینها دخالت در لبۀ تاریخی و طبیعی تماس شهر و دریاست و حجابی بر تداوم ادراک شهروندان از سرزمین خود. آورده‌های کالایی دست‌اندازی به این گوهر گرانبها در قبال ازدست‌دادن فرصت‌های تمدن‌سازی و تداوم هویت آن‌قدر ناچیز است که در اقتصاد کلان جامعه به هیچ می‌آید. %U http://www.manzar-sj.com/article_163287_f8c62570c075e050247fdb1760836ec2.pdf