-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
«چگونه میتوان تهران آینده را ترسیم کرد؟» در پاسخ به این سؤال ابتدا باید تهران را ترسیم کرده و به تصویر (Image) کشید تا بتوان آینده آن را تدوین کرد. بدیهی است که چیدمان آینده تهران هر چه باشد، غیر از وضعیت کنونی است. هنر، مدیریت وضعیت کنونی نیست؛ بلکه مهم اتخاذ روشی در مدیریت شرایط روز است که آینده آن نیز به خوبی مدیریت شود. اولین طرح جامع تهران- که در سال 1348 اجرایی شد- دربرگیرنده احکامی بود که در فرایند مدیریت یا به فراموشی سپرده شد و یا امکان اجرای آنها فراهم نشد. به هرحال این طرح با تمام نقاط قوت، در عمل به اهداف خود دست پیدا نکرد و باید با طرح جدید سال 1373 معاوضه میشد، اما این کار نیز صورت نپذیرفت. علیرغم آنکه در سالهای 86-1373 تهران فاقد طرح جامع مصوب بوده، ولی تهران درطول این سالها، به نوعی بهوسیله طرح سال 1373 (معروف به طرح آتک) و سپس تهران سال1380به همراه طرح مجموعه شهری تهران مصوب 1382 اداره میشد. در عین حال در حوزه شهرداری هم با اعمال ظرفیتهای مندرج در متن برنامه شهرداری، تا حدودی به وظایف شهرداری در قبال شهر رسیدگی شد. در یک جمعبندی، برنامهریزان، پژوهشگران و مدیران اجرایی به این نتیجه رسیدند که باید درصدد ارتقاء مفهومی و کارکردی طرحهای مصطلح جامع شهری باشند. اطلاق طرح جامع تهران به طرح راهبردی-ساختاری یا ساختاری- راهبردی نیز حاصل چنین نگرشی بوده است. البته نیک میدانم که تغییر صرف واژگان نمیتواند محتوی را تغییر دهد زیرا طرح اخیر همان طرح جامع است که به سلیقه تهیهکنندگان و تصویبکنندگان تغییر نام پیدا کرد.
-
شهر تهران واقعیتی نو برخاسته از ناحیه موسوم به دشت ری در سایه جنوبی رشته کوههای البرز میانی است. بهدلیل اهمیت امروزی شهر تهران به عنوان پایتخت در یک و نیم سده اخیر ایران، مبدأ شهر تهران بیشتر به لحاظ تاریخی مورد توجه صاحبنظران بوده است تا ملاحظات جغرافیایی و ژئومورفولوژی و مبدأ جغرافیایی و طبیعی آن. لازم است به جای رجوع به احاله تاریخیhistorical) reductionism) برای مطالعه وضعیت توسعه اراضی مانند عباسآباد در تهران به احاله جغرافیایی (environmental reductionism) متوسل شویم. در مقایسه با تئوریهای عملکردی و هنجاری، تئوری برنامهریزی به اهمیت فرایند تصمیمگیری محیطی، چه آنچه هست و چه آنچه باید باشد، ارتباط دارد. اگر بتوانیم به پرسش «تهران چرا اینگونه شد؟» پاسخ دهیم، میتوانیم هویت در حال تغییر تهران را معرفی کنیم و بگوییم «تهران اینگونه است» و «تهران اینگونه زنده است».
-
-
-
-
-
تهران از سال 1348 دارای طرح جامع بوده است. قبل از آن نیز به صورت پراکنده از طرحهای موضعی و موضوعی برخوردار بوده است؛ مانند فعالیتهای شهرسازی دوران قاجار (حصارزدایی یا ایجاد حصار جدید و توسعه شهری، خیابانکشیهای دوره رضاشاه و غیره) اما آنچه در تهران به آن توجه نشده یا کمتر مدنظر بوده است، ایجاد فضاهای مطلوب شهری است. اگر تهران را نه با کلانشهرهای بزرگ دنیا بلکه با دیگر شهرهای ایران مقایسه کنیم، آن را در مراتبی بسیار پایین مییابیم. به عنوان مثال مطلوبیت فضاهای شهری اصفهان (مجموعه کارهای دوران صفوی و حتی اقدامات چند دهه اخیر در فضاهای اطراف رودخانه، مصالح و نماهای ابنیه و غیره) مرتبهای بسیار بالاتر از تهران به خود میگیرد. شاید این امر ناشی از مسائل حاد و روزمره تهران (نظیر امنیت، ترافیک، ساخت و ساز بیرویه، نیاز به بودجه سنگین و پناه بردن به اقداماتی نظیر تراکمفروشی) باشد که توجه به فضای شهری مطلوب را تحتشعاع قرار داده است.
-
-
-
برای تحقق مدیریت یکپارچه شهری، لازم است این مفهوم به گونهای در جامعه شهری نهادینه شود که پذیرش عام پیدا کرده و دستگاههای مختلف عامل در محیطها و فضاهای شهری بپذیرند که برای هماهنگی میان فعالیت خود، لازم است از یک نظام واحد یکپارچه مدیریت شهری تبعیت کنند. این یکپارچگی، به رغم تفاوت و تنوع زیاد زمینه فعالیتهایی که دستگاههای مختلف انجام میدهند، اهداف مشترکی در یک شهر بزرگ دارند که عبارت است از توسعه یکپارچه و پایدار شهری و نیز مدیریت فضاهای شهری به گونهای که محیطهای مناسب برای زندگی مردم فراهم کند. این نوشته سعی دارد «نهاد برنام هریزی توسعه شهری تهران» را بهعنوان نهاد لازم برای تحقق مدیریت یکپارچه شهری معرفی کند که با نهادینه کردن آن، امید میرود برنامهریزی توسعه یکپارچه شهری نهادینه شده و در سایه آن مدیریت یکپارچه توسعه شهری تحقق پیدا کند. همچنین دستاوردهای نهادهای مشابه در شهرهای پاریس، لندن و پکن به امید بهرهگیری از درسها و آموزههای کلی آن در جوامع شهری مقایسه شده است.
-
قبل از هر چیز باید به این نکته اشاره کرد که تهیهکنندگان طرح جامع سال 1385 تهران را اغلب کسانی تشکیل میدهند که سالها در عرصه برنامههای شهری و منطقهای ایران تهیه طرح و برنامه را تجربه کرده و بعضی از آنها از دوستان و همکاران ارزشمند نیز به حساب میآیند. به همین دلیل نقد برنامهها برای من مشکل بوده است از این جهت که مبادا خطایی صورت گیرد و موجبات تکدر خاطر آنان و شرمندگی من را فراهم آورد. ولی با توجه به اینکه مباحث علمی و اجرایی یک بحث طلبگی است که بدون پیش زمینه نامناسب و تنها به منظور اشراف هر چه بیشتر طرفین بر موضوع مورد بحث انجام میگیرد، با کسب اجازه از تهیهکنندگان، تصویبکنندگان و دستاندرکاران نهاد محترم طرح جامع به اظهار نظراتی که امکان وجود خطا نیز در آنها وجود دارد، میپردازم.
-
-
-
نگرش نوین «زمان– مکان»، نظامی جدید در تحلیل مسائل مربوط به محیط است که معنی جدید منظر را پایهریزی میکند. منظر در این نگاه پدیدهای جغرافیایی و کالبدی نیست که تحلیلگر به تفسیر ویژگیهای مورفولوژیک و ریختشناسانه آن بپردازد. تعاریف نوین از منظر، مبین ضرورت اصلاح دیدگاهها و روشهای عامیانه در این زمینه است. امروزه منظر با تعاریف جامع و دقیقتر بهعنوان آینه فرهنگ و تاریخ که ابعاد فرهنگی– اجتماعی و زیباشناسانه دارد، مطرح شده است. در بررسی منظر، روابط و تحولات، مورد نظر قرار میگیرند و بر این اساس منظر جلوهگاه ارتباط انسان و محیط پیرامون او از گذشته تا حال شناخته میشود. با تعریف امروز، منظر یک شیء نیست و لذا برای درک آن، دانستن اینکه چگونه اجزای محیط با یکدیگر ترکیب میشوند و یا با عملکرد فیزیولوژی ادراک میتوان آشنا شد، کفایت نمیکند؛ بلکه فراتر از ریختشناسی محیط، لازم است تمایزهای فرهنگی– اجتماعی و تاریخی ادراک را نیز شناخت. منظر در دنیای امروز موجودی زنده و پویا انگاشته میشود که از یک سو متأثر از انسان و نحوه زیست اوست و از سوی دیگر با شکل خود و تداعی خاطراتی که در زمانهای طولانی بر بستر آن روی داده است، بر تمدن، فرهنگ و نوع زیست آدمیان اثر میگذارد. از این رو جداکردن عین از ذهن در تعریف منظر ممکن نبوده و منظر به هیچ روی عینیتی مستقل از انسان نیست. منظر تنها عنصری عینی که متشکل از اجزای طبیعی باشد، شناخته نمیشود بلکه عنصری ذهنی و فرهنگی است که شکلگیری آن در اذهان مردم با دخالت تاریخ، اعتقادات دینی و اسطورهای، اقلیم، سنت زیست و امثال آنها بوده است. در این تعریف از منظر است که منظر ایرانی با نمونه ژاپنی و فرانسوی خود تفاوت پیدا میکند.
-
توسعه شهر تهران پس از نیم قرن سابقه برنامهریزی شهری در ایران، همچنان دارای مشکلات عدیدهای است. هرچند تا کنون سه طرح برای توسعه تهران تهیه شده اما در مسیر تحقق، هر یک به سرنوشتی نافرجام دچار شده است. امروزه به نظر میرسد که تلاش برای تحققپذیری طرح به اندازه محتوای طرح حائز اهمیت باشد. در این راستا نگاهی کوتاه به سابقه طرحها، محتوای آن و برخی مسائل درونی و بیرونی در تحقق آنها میتواند راهگشا باشد.
-
رشد اقتصادی سالانه از عوامل سنجش میزان توسعه جوامع مختلف به شمار میرود. موضوعی که در دو دهه اخیر جامعه درحال توسعه ایران را نیز به خود مشغول کرده است. این پدیده همواره وابسته به ایجاد فرصتهای مختلف کسب وکار در جوامع است. معماری منظر با ساختار میان رشتهای خود، قادر به ایجاد فرصتهای مختلف کسب وکار برای فعالان در این حوزه است. فرصتهای شغلی که به صورت مستقل یا وابسته به مشاغل دیگر (مهندسی معماری، طراحی و برنامهریزی شهری، باستانشناسی و ... ) عمل کرده و علاوه بر رشد اقتصادی به رشد ارزشهای اجتماعی، فرهنگی و تاریخی ملتها نیز کمک خواهد کرد.
-
باغها در مصر باستان ازشروع تاریخ کشاورزی در این سرزمین هویدا میشوند و در حاشیه بیابان جایی که پوشش گیاهی کم و پراکنده است به وجود میآیند. بنابراین تمام باغها به صورتی مصنوع و به دست انسان به وجود آمدند. از آن پس ایدههای طراحی باغ مصری مورد برداشت دیگر تمدنهای عظیم قرارگرفته است. باغ سنوفر عنوان قدیمیترین پلان ترسیمی در تاریخ معماری منظر جهان را در کارنامه باغ مصری به ثبت رسانیده است. این باغ از نظر دارا بودن هندسه خاص و تقارن در پلان موردتوجه قرارگرفته است.
-
نشانه شناسی از جمله روشهای جدید نقد برای تحلیل شاخههای مختلف هنر از جمله عکاسی است که در آن برای رسیدن به خوانشی از معنای نهایی متن، هر یک از عناصر سازنده متن به عنوان یک لایه معنایی در نظر گرفته شده و در همنشینی با سایر عناصر متن تحلیل میشود. بدین ترتیب عناصر و نشانهها در یک تصویر معنای خویش را به شکل صوری از رابطه همنشینی، جانشینی و تقابلهای دوگانه میگیرند و نه از روابط ذاتی دال و مدلول. در مقاله حاضر نیز با استفاده از آموزههای نشانه شناسی اروپایی به ویژه با اتکا به آرا سوسور و بارت، یکی از عکس های مارگارت بورک– وایت مورد نقد قرار گرفته است. خانم بورک- وایت یکی از عکاسان مهم خبری و مطبوعاتی در قرن بیستم است که در اینجا عکس دقیق و هوشمندانه وی از سیل زدگان کنتاکی با روش نشانهشناسی لایهای بررسی شده است و در نهایت، روابط پیدا و پنهانی که میان نشانههای نوشتاری و تصویری و فرهنگی درون اثر وجود دارد و باعث ایجاد معنا میشود، افشا و به خواننده ارایه شده است.
با ظهور اتحاد جماهیر شوروی در آسیای میانه، شهرهای سنتی مسلماننشین به دلیل تاریخ، میراث کهن و با توجه به «فئودالیسم» قرون گذشته، نتوانستند خود را با ایدئولوژی جدید و تفاسیر و شیوههای «مارکسیسم- لنینیسم» ارائه میداد، سازگار کنند. در شیوۀ جدید برنامه ریزی برای شهر، محله و مرکز شهر سنتی جای خود را به «مایکرو رایان» (واحد پایه شهر شوروی) و مراکز جدید شهری یا بلوارهای بزرگ که نماد بزرگی و عظمت شوروی بود، دادند. مردم به خروج از شهر سنتی و سکونت در شهرهای جدید شوروی تشویق شدند. این سیاست در سراسر شوروی بدون کمترین توجه به تفاوت اقلیم و فرهنگ نواحی مختلف به اجرا درآمد. با فروپاشی شوروی، ارادۀ دولت برای ساخت شهری بدون طبقۀ اجتماعی، متوقف و عملا با شکست مواجه شد.
شهر سوسیالیستی مفهومی است که حاصل برنامه ریزی کلان است. بررسی آن نشان میدهد که چطور با عوض کردن خط فکری طرحها میتوان کیفیت زندگی شهری را تحت تأثیر قرار داد. مقایسه تطبیقی میان شهرهایی که دورهای از تاریخ خود را تحت حاکمیت حکومتهای کمونیستی بودند، نشان میدهد که این شیوه حکومت چنان تأثیری بر شکل شهرها گذاشته که سهم تاریخی و جغرافیایی بستر شهر را نادیده گرفته است. فرض این مقاله بر این است که شهرهایی که به واسطة حکومتهای کمونیستی بنا میشوند، علیرغم بستر فرهنگی، اقتصادی و جغرافیایی متفاوت، خصیصههای متشابهی دارند، که میتوان آنها را «شهر سوسیالیستی» نامید.
-
شهر به عنوان محل زندگی و پیچیدهترین دستاورد بشر مورد نقد و تحلیلهای فراوانی قرارگرفته تا بدانجا که پرداختن به شهر و نمادهای آن در قرن بیستم نیز چهرهای تازه را از خود به نمایش گذاردهاست. علوم جدید در حوزه شناخت و درک انسان از محیط، راههای جدید تفسیر را بازکرده که منظر یکی از این علوم است. منظر با داشتن پایگاه فلسفی و تئوری علمی، نظریات نوینی را در ارتباط متقابل انسان و محیط ارائه میکند. نگاه منظر به شهر، فراتر از کالبد آن بوده و در تقابل با بسیاری از نظریههای کلاسیک است. نظریۀ منظر، شهر را موجودی پویا میبیند که تغییر میکند و به دنبال خود دامنه فرهنگ، جامعه و نگاه انسان را نیز تغییر میدهد. منظر شهر ی واقعیتی است پویا که از تجربه توامان «کالبد شهر در تاریخ» و «انسان در فیزیک شهر» حادث میشود. بنابراین فضاهای مختلف شهر میتوانند عناصر منظر شهری باشند که از آن جمله عبارت است از : کوچه، میدان، نظرگاه، فضای جمعی، پوشش گیاهی، نقاط نشانه و ... .این نوشتار درصدد است با بررسی سه عنصر خیابان، فضای جمعی و نقاط نشانهاز منظر شهری عشقآباد (پایتخت ترکمنستان) به قرائت منظر این شهر به عنوان شهری که محصول اندیشۀ سوسیالیسم است، بپردازد.
-
-
-
پس از جدایی ترکمنستان از شوروی سابق در سال 1991، حکومت ترکمنستان برای نشان دادن استقلال و ابراز موجودیت کشور ترکمنستان بر پایۀ قوم ترکمن، به تعریف گذشته و فرهنگی مشترک برای قبایل موجود در کشور پرداخته که با وجود داشتن زبان و دین مشترک، هرگز به عنوان قوم یا ملتی واحد در کنار یکدیگر زندگی نکرده بودند و هیچگاه دولت جداگانهای برای خود نداشته و تاریخ آنها از دیگر اقوام آسیای میانه، همچون ازبکها و تاجیکها جدا نبودهاست. هدف از این کار، متحد کردن تمام کشور حول یک هویت واحد بود. حکومت برای ایجاد بستر هویتی واتحد و تعریف یک ملت و نمایش آن در محیط زندگی، به سراغ شهر رفت. از آنجا که هویت شهری از سویی تبلور تاریخ و تمدن اجتماعی است که رد آن زندگی میکند و از دیگر سو حاصل قرنها اندیشه و تلاشهای گوناگونی است که هر یک سهمی خاص در شکل بخشیدن به محیط شهری دارد (منصوری، 1387) لذا شهر موجود، نمیتواند ارائه کننده هویت جدید مورد نظر حکومت باشد، در نتیجه باید در راستای سیاستهای جدید حکومت، پذیرای تغییر باشد. پس حکومت، سیمای شهر را برای ابراز وجود خود برنامهریزی کرئه و هویت جدید ترکمنستان را میسازد.
-
هنگام مواجه با یک فضای معماری، احساسی که در انسان ایجاد میشود، معلول معیارهای متعددی است که گستره آن از ماهیت و کیفیت فضایی طرح تا ذهنیت معمار در زمالن خلق فضا و ویژگی های روانی و تجربههای شخص بازدید کننده را در بر میگیرد. در این میان، تنها معیار قضاوت ما از اثر معماری –به صورت عام- و بدون در نظر گرفتن ذهنیت خلق کننده فضا، کالبد آن است. احساس ما در فضا وابسته به کیفیتهایی است که از نوع عناصر فضا، کالبد آن است. احساس ما در فضا وابسته به کیفیتهایی است که از عناصر فضا، رابطۀ بین آنها و شیوۀ ادراکشان پدید میآید. در حقیقت، ویژگیهای فضا، کیفیتهایی را پدید میآورد که احساس شخص در مواجهه با فضا، متاثر از آنها است. در میان فضاهایی که در طول دوران زندگی خود با آن روبهرو میشویم، فضاهایی وجود دارد که گویی زمان در آنها متوقف میشود؛ فضاهایی که ما را وادار به نشستن میکنند و در خود فرو میبرند. احساساتی چون آرامش، سکون، تاملبرانگیزی و بیزمانی در کاملترین شکل خود در «باغهای ایرانی» محقق میشود. فضاهایی چون مقبره «خواجه عبد درون» و «خواجه احرار ولی» در آسیای مرکزی نیز، بدون داشتن پیچیدگیهای کالبدی، احساس مشابهی را ایجاد میکنند. این نوشتار که محصول سفر به آسیای مرکزی است به بررسی تطبیقی عوامل کالبدی ایجاد چنین حسی در فضاهای یادشده (مقبره خواجه عبد درون) و مقایسۀ آن با احساس باغ ایرانی (باغ فین کاشان) از طریق بررسی ویژگیهای فضا و کیفیتهای ایجاد شده توسط آنها میپردازد و میکوشد تا با تحلیل شباهتها و تفاوتها، معیارهای فیزیکی (کالبدی) را برای ایجاد این حس معرفی نماید
-
معماری، آنچنان که گفته میشود هنر خلق فضا است. فضاهایی که در کنار تامین کارکرد، استفادهکنندگان را در یک محیط احساسی نیز قرار میدهد. آنچه که معماری سرزمینهای مختلف را از هم متمایز میکند، متاثر از تفاوت در ریشۀ احساسات و معنویات جوامع است. تفاوت جوهر معماری که همان «عقاید و اندیشۀ جوامع» است، سبب گونهگونی معماری ملل میشود. به زبان دیگر، معماری تبلور یا نمود کالبدی بخشی از اندیشۀ جامعه است که مقبولیت همگانی یافته است. در آسیای مرکزی فرقهها، مذاهب و آیینهای متعدد و به دنبال آن، عرفا، اساتید بزرگان هریک، نقشی بنیادین در فرهنگسازی اقوام این خطه داشته است. بزرگداشت خاطره این افراد، به خلق تعداد شگفتانگیزی مجموعه آرامگاهی انجامیده و گونهای از معماری با عنوان «معماری مرگ» در این منطقه رواج یافته که ریشۀ آن، دقیقا به تعدد باورهای عرفانی بازمیگردد. در شهرهای آسیای مرکزی، خصوصا سمرقند، آنچه بیش از هر چیز هویت فضا را آشکار میکند، آرامگاه و مقبره است. از یک سو، درخشندگی معماری مرگ و ساخت بناهای یادمانی در مقیاس وسیع، حاکی از تعدد شخصیتهای مورد احترام آن جامعه است و از سوی دیگر، جایگاه والا و اهمیت این شخصیتها، حاکی از نقش تاثیرگذار آنان بر زندگی اعتقادی، آئینی و دینی مردمان آن است. لذا تکثر باورهای عرفانی، در شهرهای تاریخی آسیای مرکزی به تکثر معماری مرگ منجر شده و سیمای ویژهای به آنها بخشیده است. سیمایی که متاثر از ارادت هواداران به بزرگان خود و تعظیم آنهاست. مقابر و مجموعههای آرامگاهی، عنصر شاخص منظر شهری آسیای مرکزی است.
-