هنگام مواجه با یک فضای معماری، احساسی که در انسان ایجاد میشود، معلول معیارهای متعددی است که گستره آن از ماهیت و کیفیت فضایی طرح تا ذهنیت معمار در زمالن خلق فضا و ویژگی های روانی و تجربههای شخص بازدید کننده را در بر میگیرد. در این میان، تنها معیار قضاوت ما از اثر معماری –به صورت عام- و بدون در نظر گرفتن ذهنیت خلق کننده فضا، کالبد آن است. احساس ما در فضا وابسته به کیفیتهایی است که از نوع عناصر فضا، کالبد آن است. احساس ما در فضا وابسته به کیفیتهایی است که از عناصر فضا، رابطۀ بین آنها و شیوۀ ادراکشان پدید میآید. در حقیقت، ویژگیهای فضا، کیفیتهایی را پدید میآورد که احساس شخص در مواجهه با فضا، متاثر از آنها است. در میان فضاهایی که در طول دوران زندگی خود با آن روبهرو میشویم، فضاهایی وجود دارد که گویی زمان در آنها متوقف میشود؛ فضاهایی که ما را وادار به نشستن میکنند و در خود فرو میبرند. احساساتی چون آرامش، سکون، تاملبرانگیزی و بیزمانی در کاملترین شکل خود در «باغهای ایرانی» محقق میشود. فضاهایی چون مقبره «خواجه عبد درون» و «خواجه احرار ولی» در آسیای مرکزی نیز، بدون داشتن پیچیدگیهای کالبدی، احساس مشابهی را ایجاد میکنند.
این نوشتار که محصول سفر به آسیای مرکزی است به بررسی تطبیقی عوامل کالبدی ایجاد چنین حسی در فضاهای یادشده (مقبره خواجه عبد درون) و مقایسۀ آن با احساس باغ ایرانی (باغ فین کاشان) از طریق بررسی ویژگیهای فضا و کیفیتهای ایجاد شده توسط آنها میپردازد و میکوشد تا با تحلیل شباهتها و تفاوتها، معیارهای فیزیکی (کالبدی) را برای ایجاد این حس معرفی نماید